سلام بچه های خوبم, امروز با داستانی درباره "امام حسن (ع)" مهمون خونه هاتون شدم.
معرفی
امام حسن (ع)، امام دوم ما شيعيان است.
ایشان فردي بسيار شريف، فهميده و شجاع بودند.
امام, فرزند اول حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بودند.
در طول زندگی خود سختی های بسياری را تحمل كردند
و يكی از مظلوم ترين امامان ما مسلمانان بوده اند...
ولادت امام حسن (ع)
با تولد امام حسن(ع)، وعدۀ خداوند در سوره کوثر آشکار گردید و آنان که پیامبر را بدون نسل میخواندند دریافتند که اشتباه کرده اند..
با ولادت ایشان, ولایت و امامت ,شکل تازه ای به خود گرفت و سلسلۀ امامت بهوسیلۀ ولایت او, ادامه پیدا کرد.
امام در خانهای به دنیا آمدند که یک درِ آن به کوچه و درِ دیگر آن به حیاط مسجد باز مي شد.
ولادت ایشان که موجی از سرور و شادی را در خانوادۀ پیامبر ایجاد کرده بود ,مایۀ شادمانی و روشنایی چشم همگان گردید.
این مولود مبارک که نخستین ثمرۀ ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) بود, مورد توجه همه قرار گرفت.
هنگامیکه امام ,به دنیا آمدند, حضرت علی (ع) ایشان را به نزد پیامبر آوردند.
آن حضرت ایشان را حسن نامیدند و گوسفندی برایشان عقیقه کردند و گوشت آن را در بین فقرا تقسیم نمودند.
صفات
امام حسن(ع) از نظر قیافه و زیبایی بهقدری باشکوه بود که نوشته اند بعد از رسول خدا ,هیچکس چون ایشان چهرۀ شکوهمندی نداشت.
روزی، شخصی به امام عرض کرد: "در چهرۀ شما عظمت و بزرگ منشی ,دیده میشود."
آن حضرت در جواب فرمودند، که خداوند می فرماید: "عزت از آن خدا و رسول خدا و مؤمنان است."
امام در زندگیشان، دو بار همۀ اموالشان را بین فقرا و نیازمندان تقسیم کردند و سه بار نیز اموالشان را دو قسمت کردند.
نصف آن را برای خودشان نگه داشتند و نصف دیگر را هدیه دادند.
حکایتی کوتاه درمورد سخاوتمندی ایشان
روزی امام حسن مجتبی (ع) هنگام عبور، چند نفر فقیر را دیدند که روی خاک نشسته و در حال خوردن نان خرده ها هستند.
آنها تا ایشان را دیدند، گفتند: "بفرما از غذای ما بخور."
ایشان نیز کنار آنها رفتند و فرمودند: "خداوند متکبران را دوست ندارد."
بر روی زمین نشستند و با آنها غذا خوردند و سپس آنها را به خانۀ خود دعوت کردند.
آنها نیز به خانۀ امام حسن(ع) آمدند و غذا خوردند.
هنگام رفتن، امام ,به هرکدام ,لباسی عطا فرمودند.
دیگر ویژگی های امام بزرگوار
از صفات ممتاز امام حسن (ع) , صبر و بردباری ایشان بود.
بردباری یعنی انسان در سختیها با صبر کردن و تحمل، خویشتن داری کند .
مشکلات را با آرامش و تسلط بر اعصاب حل نماید.
داستان کوتاهی دیگر از امام حسن (ع)
روزي پیرمردی مشغول وضو گرفتن بود، اما وضو گرفتن صحیح را نمی دانست.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در آن هنگام کودک بودند، وضو گرفتن اشتباه پیرمرد را دیدند.
آنها می دانستند که واجب است وضوی صحیح را به پیرمرد یاد بدهند.
اما اگر مستقیماً به او میگفتند که وضوی تو صحیح نیست گذشته از اینکه موجب ناراحتی او می شدند,برای همیشه خاطرۀ تلخی از وضو گرفتن در ذهن او می ماند.
دو برادر فکر کردند تا بهطور غیرمستقیم به او وضو صحیح را آموزش دهند.
در ابتدا با یکدیگر به بحث پرداختند و پیرمرد می شنید.
یکی گفت: "وضوی من از وضوی تو کاملتر است." دیگری گفت: "وضوی من از وضوی تو کاملتر است."
بعد با هم توافق کردند که در حضور پیرمرد، هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد قضاوت کند.
طبق قرار، هر دو نفر وضوی صحیح و کاملی جلوی چشم پیرمرد گرفتند.
پیرمرد که تازه متوجه شده بود که وضوی صحیح چگونه است,به روشنی مقصود اصلی آنها را دریافت.
او سخت تحت تأثیر ادب و هوش زیاد آنها قرار گرفت و گفت:
"وضوی شما صحیح و کامل است. منِ پیرمرد هنوز وضو صحیح را نمی دانم.
به خاطر محبتی که به امت جد خود دارید, مرا آگاه نمودید به همین خاطر ,از شما دو بزرگوار متشکرم."
جنگ هایی که امام حسن (ع) حضور داشتند
امام حسن(ع) فردی بسیار شجاع و باشهامت بودند و هرگز ترس در وجودشان راه نداشت.
آن حضرت در راه پیشرفت اسلام, از هیچگونه جانبازی دریغ نمی ورزیدند و همواره آمادۀ مجاهدت در راه خدا بودند.
امام , در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیر مؤمنان ,در خط مقدم جبهه می جنگیدند.
پیش از شروع جنگ نهروان نیز، به دستور پدر و به همراه عمار, یاسر و چند تن از یاران امام علی(ع) ,وارد کوفه شدند.
آنها مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد ,دعوت کردند.
ایشان وقتی وارد کوفه شدند که هنوز ابوموسی اشعری یکی از سران حکومت غاصب قبلی, بر سر کار بود.
با حکومت عادلانۀ امیرالمؤمنین(ع) مخالفت نموده و از پشتیبانی مردم در مبارزۀ آن حضرت با پیمان شکنان, جلوگیری میکرد.
با اینحال امام حسن(ع) توانستند باوجود کارشکنیهای ابوموسی و همدستانش، بیش از نه هزار نفر را از شهر کوفه به میدان جنگ بفرستند.
همچنین امام در بسیج عمومی نیروها و اعزام نیروهای سپاه حضرت علی(ع) برای جنگ با سپاه معاویه، در جنگ صفین نقش مهمی به عهده داشتند.
با سخنان پرشور و مهیج خویش مردم کوفه را به جهاد در رکاب حضرت علی(ع) و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمودند.
امامت
بعد از شهادت حضرت علی(ع) , امام حسن (ع) به امامت رسیده بودند.
معاویه که از دشمنان سرسخت امام علی(ع) بود بعد از شهادت ایشان،تمام توان خود را برای از بین بردن حکومت امام دوم مسلمانان, گذاشت.
روزگار به سختی میگذشت.
امام که یاران باوفای زیادی نداشتند،هرروز شاهد از دست دادن سرداران و نیروهای سپاهشان در برابر وعده های دنیایی معاویه و ملحق شدن آنان به سپاه معاویه بودند.
امام(ع) که اسلام را درخطر می دیدند برای حفظ اسلام, مجبور به صلح با معاویه شدند.
شرایطِ تلخِ روزگار موجب شد که امام(ع) برای حفظ اسلام و تشیع و… صلح را بپذیرند.
ولی این صلح,به معنی تسلیم شدن بیقید وشرط امام(ع) در برابر معاویه نبود.
در موارد متعددی از برخوردهایی که بین امام حسن(ع) و معاویه پیش آمد, ایشان باکمال قاطعیت ,به معاویه پاسخ دادند.
همچنین در بین جمعیت ,اعتراض شدیدی به او کردند.
معاویه چند روز پس از برقراری صلح، وارد کوفه شد و چند روز در آنجا ماند.
بعد از چند روز در مسجد کوفه و در میان اجتماع مردم، معاویه بالای منبر رفت و به سخنرانی پرداخت.
در این سخنرانی، نام مبارک حضرت علی(ع) را به زبان آورد و به ایشان و امام حسن(ع) بیاحترامی کرد.
سپس از اجداد و طایفۀ خود تعریف کرد و اجداد و طایفۀ حضرت علی(ع) را تحقیر کرد.
امام حسین(ع) برخاستند تا پاسخ معاویه را بدهند؛ اما برادر بزرگترشان ,دست امام حسین را گرفتند.
و خودشان برخاستند و به معاویه چنین فرمودند:
"ای کسی که علی(ع) را به بدی یاد کردی! من حسن و پدرم علی(ع) است، اما تو معاویه، پدرت صخره.
مادر من فاطمه(س)و مادر تو هند.
جد من رسول خدا(ص) و جد تو حرب.
به این ترتیب امام , معاویه را شرمگین و سرافکنده نمود.
در نتیجه, اثر سخنرانی عوام فریبانه و بیهوده او را خنثی کرد.
شهادت
روزي معاویه که وجود مبارک امام حسن (ع) را مانع اهداف خود میدید،مقداری پول به همراه مقداری زهر برای «جَعده»، همسر امام, فرستاد.
پیغام داد که اگر این زهر را به حسن بخورانی در عوض صد هزار درهم به تو می دهم و تو را به عقد پسرم یزید درمی آورم.
جعده که فریفتۀ پیشنهاد معاویه شده بود تصمیم گرفت این کار را انجام دهد.
هوا بسیار گرم بود،تشنگی بر امام که روزه بود اثر کرده و در وقت افطار بسیار تشنه بود.
همسر ایشان شربتی زهرآگین برای آن حضرت آورد و به ایشان داد.
وقتی آن حضرت شربت را نوشیدند، فهمیدند که زهرآگین بوده است.
پس روی به جعده کردند و فرمودند: "
ای دشمن خدا! خدا تو را بکشد.
به خدا سوگند که هدیهای بعد از من نخواهی گرفت.
آن شخص تو را فریب داده است.
خدا تو و او را با عذاب خود خوار مي نماید."
آخرین سخنان امام
زمانی که امام حسن(ع) براثر زهر در بستر بیماری بودند، مردی به خدمت ایشان آمد و گفت:
"یا بن رسولالله! ما شیعیان را ذلیل کردی و ما را غلام بنی امیه گردانیدی."
امام(ع) فرمودند: "به چه سبب؟"
آن مرد گفت: "به سبب آنکه خلافت را به معاویه دادی."
امام فرمودند:
"به خدا سوگند که یاوری نیافتم و اگر یاوری می یافتم، شب و روز با معاویه جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند.
اهل کوفه را شناختم و امتحان کردم و دانستم که آنها به کار من نمی آیند.
در عهد و پیمان خود وفادار نیستند و بر گفتار و کردارشان, اعتمادی نیست.
آنها زبانشان با من است و دلشان با بنی امیه."
آن حضرت در حال سخن گفتن بودند که ناگاه براثر زهر, خون از گلوی مبارکشان آمد.
طشتی طلب کردند و زیر گلویشان گرفتند.
خون پیوسته می آمد تا آنکه آن طشت پر از خون شد.
مرد پرسید: "ای پسر رسول خدا! این چیست؟"
حضرت فرمودند: "معاویه زهری فرستاده بود که به خورد من داده اند.
آن زهر به جگر من رسیده است و این خونها که در طشت می بینی قطعه های جگر من است."
آن مرد گفت: "چرا مداوا نمیکنی؟"
حضرت فرمودند: "دو مرتبۀ دیگر مرا زهر داده و مداوا کرده ام، این مرتبۀ سوم است و قابل معالجه و دوا نیست."
امام حسن(ع) دو روز بعد از خوردن زهر به شهادت رسیدند.
جمع بندی
نام: حسن
القاب: مجتبی، سِبط اکبر
کُنیه: ابو محمد
نام پدر: علی
نام مادر: فاطمه
تاریخ ولادت: ۱۵ رمضان سال ۳ه.ق
محل ولادت: مدینه
مدت حکومت: ۱۰ سال
مدت عمر: ۴۷ سال
تاریخ شهادت: ۲۸ صفر سال ۵۰ه.ق
محل شهادت: مدینه
نام قاتل: جَعده(همسر امام حسن) – به دستور معاویه – با زهر
مرقد مطهر: مدینه (قبرستان بقیع)
گردآورنده: نسرين محمدی
برای آشنایی بیشتر با سبک زندگی امامان , توصیه می کنیم قصه زندگی حضرت علی(ع) را نیز مطالعه بفرمایید.
بچه های عزیز برای خواندن قصه مذهبی بیشتر, کلیک کنید.
سایت میلورن, علاوه بر قصه های مذهبی,صدها قصه صوتی کودکانه رایگان رو هم در اختیار شما عزیزان قرار داده است.
پیشنهاد می کنیم حتما به سایر مطالب هم سر بزنید.