قصه صوتی گلتاج خانم و جوجه تیغی

سلام به بچه های گل و نازنینم. امشب میخوام براتون داستان گلتاج خانم و جوجه تیغی رو بگم.

   

پارت 1

 قصه صوتی گلتاج خانم و جوجه تیغی اینجوری شروع میشه که, روزی روزگاری, کنار یه جنگل سبز, یه خونه نقلی بود که پر از درخت و گل بود.

توی این خونه, حسن آقا و گلتاج خانم زندگی می کردند. پاییز بود و همه جا پر از برگای زرد.

حسن آقا به حیاط رفت و گفت: ا! باز که حیاط پر از برگ شده! بعد جاروی دسته بلندش رو برداشت و مشغول جارو کردن شد.

حسن آقا برگا رو جارو می کرد و توی باغچه میریخت. ولی یهویی سرجاش ایستاد و گفت : ا! یه جوجه تیغی! اینجا چیکار می کنی؟

زیر یکی از کوپه های برگ, یه جوجه تیغی کوچولو بود. اون برای خواب زمستونیش , اونجا اومده بود.

خودشو جمع کرده بود و خوابیده بود. مثل یه توپ گرد خاردار شده بود.

حسن آقا دستی به موهای سفیدش کشید و گفت : حیوون بیچاره! باید جایی رو پیدا کنم تا زمستونو اونجا بخوابه. اینطوری گناه داره.

بعد دستمال آبیش رو از جیب شلوارش در آورد , جوجه تیغی کوچولوی خواب آلو رو توش پیچید, اونو داخل خونه برد و خانمشو صدا زد.

پارت 2

گلتاج؟ گلتاج خانم کجایی؟ ولی خانمش خونه نبود و برای خرید, بیرون رفته بود.

حسن آقا به دور و برش نگاه کرد و گفت: این زنم که رفته بیرون.حالا این جوجه تیغی رو کجا بذارم؟

حسن آقا توی اتاق و آشپزخونه این طرف و اونطرف رفت. ولی جایی برای جوجه تیغی پیدا نکرد.

دوباره به حیاط برگشت. گوشه حیاط یه گلدون پر از خاک بود. به طرف گلدون رفت و گفت: فهمیدم!

بعد گلدونو به آشپزخونه برد و روی لبه پنجره قرار داد.

حیوون بیچاره رو با دستمال روی خاک گلدون گذاشت. هنوز هم مثل یه توپ گرد خاردار بود.

اونوقت به آرومی, دستمال رو از روش برداشت.

دوباره به حیاط برگشت تا بقیه برگ ها رو جارو کنه.

پارت 3

 در ادامه داستان صوتی گلتاج خانم و جوجه تیغی , یه ساعت گدشت. گلتاج خانم با یه سبد پر از میوه و یبزی و ماست و شیر و چیزای دیگه , به خونه برگشت.

یه راست رفت آشپزخونه. مشغول جا به جا کردن خریداش بود که جشمش به جوجه تیغی توی گلدون افتاد.

جلو گلدون ایستاد و گفت : این دیگه چیه !؟ فکر کنم کاکتوسه . حسن آقا اینو اینجا گذاشته , چقدر قشنگه!

یه استکان چای برا خودش ریخت. باز به گلدون نگاه کرد و گفت : کاکتوس بیچاره! چقدر هم خشک شده! باید بهش آب بدم.

گلتاج خانم لیوان رو پر از آب کرد و به طرف گلدون رفت.

پارت 4

جوجه تیغی کوچولو , خواب دوستاشو میدید که یهویی یه لیوان آب سرد, ریختن سرش. وحشت زده از خواب پرید.

از تیغاش آب می چکید. با سرعت از گلدون بیرون اومد و روی لبه طاقچه دوید.

گلتاج خانم, هاج و واج مونده بود. اون بیشتر از جوجه تیغی ترسیده بود.

فریاد زد: حسن آقا حسن آقا! بیا اینجا! این دیگه چیه؟ کاکتوس فرار کرد.

حسن آقا به آشپزخونه دوید. گلتاج ختنم همچنان جیغ و داد می کرد.

اون یه نگاه به گلدون و جوجه تیغی کرد و گفت : اواا! این که کاکتوس نیست زن! و ...

برای گوش دادن به سایر قصه های خواب آور صوتی, کلیک کنید.

همچنین سایت میلورن علاوه بر این قصه های صوتی, کلی مطلب زیبا و جذاب دیگه مثل شعر کودکانه, دانستنیها و  اموزش نقاشی رو در اختیار شما عزیزان قرار داده.

 امیدواریم ساعات خوشی را در این سایت سپری کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
در این سایت انواع تبلیغات بنری و رپورتاژ آگهی پذیرفته می شود.جهت هماهنگی با شماره 09192737645 تماس بگیرید.
ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من