قصه صوتی من ترسیدم

سلام بچه های عزیزم .امروز قراره یه قصه ی زیبا  به نام من ترسیدم رو از زینب جان بشنویم و از شنیدنش لذت ببریم.

امیدوارم از شنیدن این قصه عالی خوشتون بیاد.

 

 

من , وقتی می ترسم, مثل ژله ای میشم که توی بشقاب, میترسه.

مثل یه موش میشم که یه گربه چاق و چله داره به طرفم میاد.

مثل یه دخترکوچولویی میشم که یک عنکبوت جلو چشمش سبز شده.

وقتی من می ترسم, دست هامو روی چشم هام میذارم.

زیر پتو قایم میشم.

پشت بابام پنهان میشم.

وقتی خودم از پله ها بالا میرم,میترسم.

اما به خودم میگم: از چی میترسی؟ اینجا که کسی نیست و فقط منم.

وقتی فکر می کنم زیر تختم پنتا عنکبوت هست, می ترسم.

اما عنکبوت ها از من بیشتر میترسن.

من دوست دارم قایم موشک بازی کنم.

توی بازی هر وقت بابام می پره جلوم,من خیلی می ترسم ولی بازم دلم میخواد بازی کنم.

اولین روزی که مدرسه میرفتم,خیلی ترسیدم,اما اون روز انقدر به من خوش گذشت که دیگه نمی خواستم برگردم خونه.

اولین شبی که میخواستم با مامان بزرگم بخوابم, از ترس خوابم نمی برد.

اما مامان بزرگ اومد و کنار تخت خواب نشست و برام قصه خوند و کم کم خوابم برد.

برادر بزرگترم گفت: دندونپزشک خیلی وحشتناکه.

منم دلم نمیخواست پیش دندونپزشک برم.

اما وقتی رفتم دندونپزشک,دیدم اصلا ترسناک نیست.

خانم دکتر به من گفت: به به چه دندونای قشنگی داری؟

بعضی وقت ها که برنامه های تلویزیونی ترسناک رو تماشا می کنم,میترسم.

اما خوب میدونم که اینا فقط فیلمن و واقعیت ندارند.

وقتی میبینم دارم از چیزی می ترسم,

اواز میخونم و سوت می زنم.

بعضی وقتا با خودم میگم اینکه ترس نداره.

به خودم میگم که من یک قهرمان بزرگم و از هیچ چیزی نمیترسم.

برای مطالعه قصه کودکانه بیشتر,کلیک کنید.

بچه های نازم,  خوشحال میشیم اگر قصه های قشنگتونو برای ما بفرستید و در سایت مون منتشر کنیم.

میتونید داستان هاتونو با بچه های دیگه هم به اشتراک بگذارید و ما این داستان ها رو در بخش قصه های ارسالی بچه ها, قرار میدیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

در این سایت انواع تبلیغات بنری و رپورتاژ آگهی پذیرفته می شود.جهت هماهنگی با شماره 09905967836 تماس بگیرید.

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من