سلام به همه شما عزیزانم, آماده اید قصه امشب رو بشنوید؟ قصه امشب اسمش من به چه دردی می خورم هست.
بخش 1
قصه صوتی من به چه دردی می خورم اینجوری آغاز میشه که, توی یکی از روزای گرم تابستون,برال, ماشین آب پاش ایستاده بود و فکر می کرد.
اون بیشتر وقتا بیکار بود و نمیدونست چیکار کنه. بقیه ماشینا, هر کدوم یه مسئولیت مهم داشتند.
اما برال اصلا کار مهمی نداشت. با خودش گفت: من یه ماشین به درد نخورم!نمیتونم مثل بقیه کار مفیدی انجام بدم.
برال با این فکرا غصه دار بود ولی غصه دارتر میشد.
متال ,کامیون آبی رنگ میدونست که چرا برال ناراحته و گریه می کنه.
پیشش رفت و گفت : غصه نخور برال!هر کس به اندازه خودش میتونه کار مفیدی انجام بده.
مثلا تو میتونی چیزای مختلف رو مثل من , با خودت اینطرف و اونطرف ببری.
بخش 2
در ادامه قصه صوتی من به چه دردی می خورم ,برال به متال نگاه کرد و گفت : اما من که مثل تو باربند ندارم تا روی پشتم بار بزنم!
برال اینو گفت و گریه کنون از متال دور شد.
کمی جلوتر ,بینی بینی داشت با جرثقیل بزرگش کار می کرد.
بینی بینی آهن ها رو داشت جابه جا میکرد, برال رو دید و گفت : اگه دوست داری بیا به من کمک کن! تو ماشین قوی و زرنگی هستی!
برال گفت : تو یه جرثقیلی میتونی راحت آهن ها رو جابه جا کنی, اما من هیچ کاری بلد نیستم.
باز با ناراحتی از اونجا دور شد.
بخش 3
برال که خیلی غمگین بود, همونطوری تو خیابون راه می رفت.
از دور , دوت مرد رو دید که مریض رو روی برانکارد گذاشته بودن و منتظر آمبولانس بودن.
برال با خوشحال جلو رفت و گفت : من میتونم مریض شما رو به یمارستان برسونم؟
یکی از مردا با مهربونی گفت : ممنونم آب پاش کوچولو!اما تو خیلی کوچیکی! و جایی برای خوابوندن این مریض نداری. تو نمیتونی به ما کمک کنی.
برال با شنیدن حرفای مرد,خیلی ناراحت شد و دوباره اشک هاش سرازیر شد.
با سرعت گاز داد و به حرکت افتاد تا بره تو تنهایی خودش زار زار گریه کنه.
بخش 4
داستان صوتی من به چه دردی می خورم به اینجا رسید که, سرعت برال خیلی بود و همونجور که تو خیابون میرفت, گرد و خاک زیادی به هوا بلند شده بود.
روی همه درختا و گلها , گرد و غبار زیادی نشست.
برال با خودش گفت: من یه ماشین به در نخور و اضافی ام!
گوشه ای از خیابون لا به لای چمنا رفت و قایم شد و شروع کرد بلند بلند گریه کردن.
برال همونطور که داشت گریه می کرد یه صدایی شنید: وای وای! چه گرد و خاکی! دارم خفه میشم! کی این همه گرد خاک راه انداخته؟
این صدای گل رز زیبایی بود.
برای مطالعه سایر قصه های کودکانه برای خواب , کلیک کنید.
همچنین سایت میلورن, کلی مطلب جذاب و متنوع دیگه رو به صورت رایگان در اختیار شما عزیزان قرار داده است.
حتما از سایر بخش ها هم دیدن کنید.