قصه شغال و باغ انگور

سلام به همه شما عزیزان دلم,  مخاطبان عزیز میلورن ,امیدوارم حالتون خوب باشه, امشب با قصه صوتی شب شغال و باغ انگور , مهمون خونه هاتون شدم.

   

بخش 1 قصه شب شغال و باغ انگور

 داستان شب شغال و باغ انگور اینجوری شروع میشه که, یکی بود یکی نبود, غیر از خدا هیچکس نبود, شغالی بود که انگور رو خیلی دوست داشت. هرجا انگور میدید, تا میتونست میخورد.

هرکس رو میدید, از اون سراغ انگور رو میگرفت.

یه روز از کنار یه باغ انگور میگذشت.شادمان به سوی در باغ دوید ولی در بسته بود.

یه نگاه به دیوار انداخت , خیلی بلنده! ناامید برگشت که یدفعه سر راهش یه روباه رو دید.

روباه از حال و روزش پرسید.شغال آنچه رو که دیده بود, برای روباه گفت.

بخش 2

روباه سر و گوشی تکون داد و گفت: اگه بذاری منم از انگورا بخورم, راه رفتن به اون باغ رو بهت نشون میدم.

شغال قبول کرد. هر دو راه افتادند. رفتند و رفتند تا به باغ رسیدند.

روباه دور باغ یه گشتی زد و همه جا رو خوب دید. یه دفعه سوراخ کوچیک راه آب رو پیدا کرد.

اونو به شغال نشون داد و گفت: از اونجا میتونیم وارد باغ بشیم. هردو وارد باغ شدند.

با دیدن خوشه های طلایی انگور, خیلی خوشحال شدند و آب دهنشون سرازیر شد. اونوقت هر کدومشون به طرف یه درخت رفتند.

روباه با آرامش دونه های انگور رو از خوشه جدا میکرد و توی دهنش میذاشت ولی شغال, آروم و قرار نداشت.

.به هر درختی که میرسید, چنگ میزد و خوشه خوشه انگور توی دهنش میذاشت و روی زمین میریخت.

بخش 3 قصه شب شغال و باغ انگور

 در ادامه قصه شب شغال و باغ انگور , مدتی که گذشت, شغال پرخور, گوشه ای از باغ, روی زمین پهن شد.

با این حال, هنوز خوشه های انگور رو نگاه میکرد و دلش آب میشد.

یه دفعه صدای بلندی توی باغ پیچید. هردو حیوون خیلی ترسیدند.

در باغ باز شد و صاحب باغ وارد شد. یه چوب بلندم دستش بود که به سمت حیوونا می دوید.

روباه که کمتر خورده بود, سبک دوید و خیلی زود به سوراخ راه آب رسید و از باغ بیرون رفت.

اما شغال پرخور و تپلو , که خیلی خورده بود, در جا موند. اونقد انگور خورده بود که نمیتونست فرار کنه!

صاحب باغ با چوب دستی سراغش اومد. تا میتونست شغال رو زد.

عاقبت شغال, ناله کنان و زوزه کشان, با بدن خونین, تونست از باغ فرار کنه.

اون دیگه فهمیده بود که پرخوری و زیاده روی خیلی اوقات, بلای جون آدم میشه.

2 دیدگاه در “قصه شغال و باغ انگور

  1. ارمغان گفت:

    می تونم قصه بفرستم جایزه می دهیدشماره تماسم ۰۹۱۶۲۵۶۲۹۵۱
    شماره تماس خانه ام ۰۶۱۵۳۳۶۳۶۶۳

    1. میلورن گفت:

      لام وقت شما بخیر بهتون اطلاع می دهیم س

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

در این سایت انواع تبلیغات بنری و رپورتاژ آگهی پذیرفته می شود.جهت هماهنگی با شماره 09905967836 تماس بگیرید.

ورود

هنوز حساب کاربری ندارید؟

فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من